ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
از آنجایی که همزمان نمیشود چند هدف را دنبال کرد و ابتدا باید یک کار را تمام کرد و به نتیجه رساند و بعد رفت سراغ کار بعدی لذا بنده هم در حال حاضر دیگر وبلاگهایم را آپدیت نمیکنم و تنها به سایت کلبه (www.hovel.ir) سر خواهم زد و به آن خواهم رسید و شدیدا و وحشیانه آپدیتش خواهم کرد. اما این وعده را میدهم که به زودی و بعد از اینکه کلبه را به جایی رساندم باز خواهم گشت و وبلاگ بعدی را شروع خواهم کرد. پس منتظر باشید....
از بانو ملیکا بهزادی هم نهایت تشکر را دارم برای سر زدن به این وبلاگ و آپدیتش.
من باز خواهم گشت. ققنوس وار...مثل بزرگتری که زندگیاش سوخته و خوشبختیاش را در شادی کوچکترها میبیند؛
مثل کسی که هرچه روزیی آرزوی داشتنش را داشته میبخشد؛
مثل کسی که دیگر از این دنیا برای خودش هیچ چیز نمیخواهد؛
هیچ چیز دلم را نمیلرزاند.
حالم بد است،
مثل کسی که سالها از راه دادن خیال غریبهها هم توبه کرده و در آغوش عشقش غریبه دیده؛
مثل کسی که عزیزش رفته و هرچه در زندگیاش معنا داشته را با خودش برده؛
مثل کسی که زمین خورده و کسانی که زندگیشان را مدیون اویند، دستشان را دراز
نکردهاند که بلندش کنند؛
مثل کسی که دیگر جان ندارد دنبال زندگی بدود، حالم بد است.
چه میشد اگر دنیا را نگه میداشتند، میتوانستم پیاده شوم.