ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
مثل بزرگتری که زندگیاش سوخته و خوشبختیاش را در شادی کوچکترها میبیند؛
مثل کسی که هرچه روزیی آرزوی داشتنش را داشته میبخشد؛
مثل کسی که دیگر از این دنیا برای خودش هیچ چیز نمیخواهد؛
هیچ چیز دلم را نمیلرزاند.
حالم بد است،
مثل کسی که سالها از راه دادن خیال غریبهها هم توبه کرده و در آغوش عشقش غریبه دیده؛
مثل کسی که عزیزش رفته و هرچه در زندگیاش معنا داشته را با خودش برده؛
مثل کسی که زمین خورده و کسانی که زندگیشان را مدیون اویند، دستشان را دراز
نکردهاند که بلندش کنند؛
مثل کسی که دیگر جان ندارد دنبال زندگی بدود، حالم بد است.
چه میشد اگر دنیا را نگه میداشتند، میتوانستم پیاده شوم.