برای دخترها و خانم ها (woman and girl) ...

وبلاگ آرایش ، زیبایی ، مد و مدلینگ

برای دخترها و خانم ها (woman and girl) ...

وبلاگ آرایش ، زیبایی ، مد و مدلینگ

انسان بودن در جامعه ای که ...

گاهی اوقات هست که ما میخواهیم خوب باشیم اما نمیگذارند! باور نمیکنید؟ اگر برای عبور از خیابان بایستید تا چراغ قرمز شود و بعد مثل یک شهروند متمدن عبور کنید مطمئن باشید حتی خود پلیس هم مسخره تان میکند که این سوسول رو نگاه!!

نمیدونم کی بود که یک جمله ی قشنگی گفته بود: انسان به مردمانی گفته میشود که در جامعه ای که به شکل تکان دهنده ای بی آبروست ، آبرومندانه زندگی میکنند.

پس شما همچنان متمدن باشید.

حداقل چون انسان هستید. بگذارید خودتان باور کنید که انسانید...

روایتی از ملیکا بهزادی را بخوانید که به مشکلات این انسانها میپردازد.





 

 



سلام. من یک شهروند حامی حفظ هوای پاک هستم!

نمی دونی این ها که می گن از وسایل نقلیه عمومی استفاده نمی کنند کی هستند و اصلاً وسایل نقلیه عمومی برای آن بقیه هم جا دارد و می تواند به آن ها هم سرویس بدهد که  بیایند و استفاده کنند؟
همه به همه تذکر میدند که هول ندند، همه، همه رو هول می دن، همه سر هم داد می زنند، همه غر می زنند، همه، همه رو زیر دست و پاله می کنند و این اتفاقی است که همیشه می افتد و این اتفاقی است که وقتی قطار قبلی نمی آید، وقتی 4 برابر ظرفیت وسایل نقلیه عمومی می خواهند از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند وقتی همه باید به سرکار برسند و اگر نرسند توبیخ می شوند و گرفتار می شوند و وضع از این هم خراب تر می شود و این یک لقمه نانشان را هم از دست می دهند و ... می افتد.
مردم هولت می دهند و می دوند که سوار شوند و وقتی که اعتراض می کنی می گویند که الآن درب ها بسته می شوند
و قطار بعدی کی بیاید خدا می داند و باید به سرکار برسند و اگر نرسند توبیخ می شوند و گرفتار می شوند و این یک لقمه نانشان را هم از دست می دهند و تو نمی دانی که چه بگویی؟
قطار مرتب توقف می کند و گاهی هم پشیمان می شود و دنده عقب هم می رود و وقتی اعتراض می کنی می گویند که قطاری در جلوی این قطار خراب شده و تازه این قطار هم نقص فنی دارد و مسئولین در حال برطرف کردن آن هستند و تو نمی دانی که چرا به یک باره همه قطارها با هم نقص فنی پیدا کرده اند و برنامه همه شان به هم ریخته و یک شهروند حامی هوای پاک و استفاده از وسایل نقلیه عمومی در چنین شهری با این سیستم حمل و نقل عمومی چه خاکی باید بر سرش بریزد.

قطار تندرو حتی نسبت به قطارهای معمولی هم نیم ساعت با تاخیر به مقصد می رسد و دیر می شود و مسئولین با لبخندی توام با آرامش از جایگاهشان بیرون می آیند و مردم را که مثل گوشت کوبیده، خسته و عصبی از قطار بیرون می آیند مشایعت می کنند و تو نمی دانی چه بگویی.

با کلی تاخیر به محل کارت می رسی و وقتی رئیس علت را جویا می شود قضیه را توضیح می دهی و رئیست می گوید که او مسئول نقص فنی مترو نیست و  از این به بعد زودتر به ایستگاه مترو برو و تو می گویی که معلوم نیست قطارهای قبلی هم بیایند یا نیایند و همه این ها به تقدیر و قسمت وابسته است و رئیس می گوید که پس با ماشین دربستی بیا و تو می گویی که مگر چه قدر حقوق می گیری که دو برابرش را کرایه ماشین بدهی و او می گوید که به او مربوط نیست و تو باید بروی این چیزها را به مسئول مترو بگویی و او فقط این را می داند که تو موظفی سرساعت در محل کارت حاضر باشی و تو نمی دانی که چه بگویی؟

روز بعد برای 45 دقیقه راه، از ساعت 6 از خونه راه می افتی تا ساعت 8:30 به محل کارت برسی وقتی می رسی و می خواهی کارت رو شروع کنی می بینی که کارت وابسته به کار همکاریه که هنوز نیومده و وقتی باهاش تماس می گیری می گه که مترو نقص فنی داره و اون گیر کرده و کار تو لنگ می مونه و کار همکارهای بعدی هم به تبع اون لنگ می مونه و تو مستاصل و عصبی می شی و وقتی می خواهی اعتراض کنی یاد دیروز خودت می افتی و این اتفاقی است که وقتی سیستمی وجود ندارد و وقتی کار تو بستگی به عوامل قبلی ای دارد که وضعیتشان معلوم نیست، می افتد.
یک نقص باعث به وجود آمدن نقص در همه کارهای بعدی می شود و تو نمی دانی که چه بگویی؟

همه جا می گویند که با خدمات الکترونیکی بانک ها می شود در وقت صرفه جویی کرد و در ضمن با حمل نکردن پول نقد از امنیت بیشتری بهره مند شد و هم چنین با راه نیافتادن در خیابان ها و مراجعه نکردن به بانک هزینه های اضافی حمل و نقل و آلودگی هوای ناشی از اون رو از بین برد و تو تصمیم می گیری دست از این رفتارهای قرون وسطایی ات برداری و امروز مثل یک شهروند الکترونیک به تمام عیار رفتار کنی مقداری پول خرد برای کرایه تاکسی در جیبت میگذاری و کارت عابربانکت رو هم کنارش می گذاری و از خونه بیرون میای.
برای خرید به چند تا سوپرمارکت سر می زنی و می بینی که هیچ کدومشون کارت خوان ندارند
بالاخره پرسون پرسون مغازه ای رو پیدا می کنی که صاحبش با اکراه می گه که کارت خوان داره و از زیر یک خروار وسیله کارت خوانشو بیرون می کشه و بعد از یک ربع این کابل رو کشیدن و اون یکی رو وصل کردن بالاخره اون رو آتیش می کنه و تو هم می ری و یک کیسه بزرگ جنس انتخاب می کنی و میای که پولشون رو حساب کنی.
صاحب مغازه بعد از چند بار کارت کشیدن بهت می گه که شبکه قطعه و باید بری و پول بیاری تو هم مجبوری که بری و از عابربانک پول بگیری اما الآن آخر ماهه و هر عابربانکی به غیر از بانک خودت که می ری با پیام های بی معنایی مثل "مقدار درخواستی از موجودی بیشتر است" و ... مواجه می شی که صحت ندارند و دلیلش رو نمی فهمی.

بالاخره جایی در شش کیلومتری مغازه ای که از اون خرید کردی یک شعبه از بانک خودت رو پیدا می کنی اما موجودی عابربانک اون تموم شده و وقتی به بانک مراجعه می کنی  می گن که تا یک ربع دیگه موجودی اون رو تامین می کنند.

بالاخره بعد از حدود نیم ساعت عابربانک شروع به کار و پول دادن می کنه و صف 20 متری ای که جلوی اون شکل گرفته شروع به حرکت میکنه.

دو ساعت گذشته و تو خسته و کلافه و عصبی با قدری پول در دستت به مغازه می رسی و کیسه خرید هاتو برمی داری و بیرون می آیی.

در طول روز به چندجای دیگه سر می زنی. چند آژانس مسافرتی برای تهیه بلیط هواپیما، به کافی نت برای پرداخت الکترونیکی شهریه دانشگات و...

هرجا که می ری با یک جواب مواجه می شی :سیستم ها قطعند، قطع قطع قطع قطع!!!!
و تو نمی دونی یک شهروند الکترونیک بخت برگشته که دارو ندارش یک کارت عابربانکه چه جوری باید در یک هم چنین شهر الکترونیکی ای زندگی کنه شب به خونه برمی گردی، کارت عابربانکت رو به گوشه ای پرت می کنی و قدری پول نقد در جیبت می گذاری مثل اینکه فعلاً همون روش قرون وسطاییه که در این شهرجواب می ده.



  :  www.skyqueen.blogfa.ir

نویسنده: ملیکا بهزادی



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد